سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت همین نزدیکی ماست
نگهداری شبانه روزی108معلول ذهنی مرکزخیریه شهید کامیاب شهرستان گنابادبا مشارکت شما نیز می تواند باشد.واریز کمکهای نقدی توسط شماخیرین نیک اندیش به شماره حساب سیبا0105301340004 نزد بانک ملی آدرس موسسه : خراسان رضوی - شهرستان گناباد - خیابان سعدی - روبروی پارک شیرین - تلفن05337224426
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


ومن هم یکی از همه لبخند و توجه تو را میطلبم نه ترحم!
صفحات وبلاگ

شکی نیست که قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده هیچ مخلوقی از حکم این قانون خارج نیست ؛ لذا موجودات و فعل و انفعالات مادّی هم ، دارای علل خاصّ خودند ؛ به قول شاعر همواره « گندم از گندم بروید جو ز جو » و « از کوزه همان برون تراود که در اوست.» بر این اساس از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب می روید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد می کند. « وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدا ـــ سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار مى‏روید؛ امّا سرزمینهاى بد طینت ، جز گیاه ناچیز و بى‏ارزش، از آن نمى‏روید. » ( الأعراف/58 ) اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین متفاوت از نظر مرغوبیت خاک کاشته شوند ، یقینا دو نتیجه ی متفاوت خواهیم داشت ؛ همچنین اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین مثل هم کاشته شده ولی با دو آب متفاوت ــ مثلا یکی با آب شور و دیگری با آب شیرین ــ آبیاری شود باز دو نتیجه ی متفاوت مشاهده خواهیم نمود. یعنی در این عالم ، هر علّتی ، معلول مخصوص به خود را دارد و محال است از یک علّت خاصّ ، غیر معلول خودش پدیدار شود کما اینکه هر معلولی نیز علّت ویژه ی خود را دارد و محال است یک معلول خاصّ از علّتی غیر از علّت خاصّ خود به وجود آید. این همان قانون کلّی علیّت است که عالم بر اساس آن سامان یافته و اساساً همین قانون است که عالم هستی را عالم کرده است. لذا اگر قانون علیّت در هستی حاکم نبود اساساً چیزی به نام عالم خلقت نیز وجود نداشت ؛ چون عالم بودن عالم نتیجه ی تفاوت موجودات آن است و تفاوتها نتیجه ی قانون علیّت هستند. 

پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه ی آن است ؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید می آید ؛ و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود. بنا بر این آن جنینی که از راه زنا حاصل می شود جز از همین راه ، محال بود حاصل شود. اگر مادر همین نوزاد حرامزاده دقیقاً در همان لحظه ی زنا ، به جای زنا ، با شوهر خود همبستر می شد یقیناً نوزادی که به دنیا می آمد غیر از آن نوزادی بود که از راه زنا حاصل گشته است. پس پدید آمدن آن شخصی که به خاطر نحوه ی عملکرد والدینش عنوان حرامزاده به او اطلاق می شود ، جز از همان راه که پدید آمده امکان پیدایش نداشته است و فرض اینکه خدا همان شخص را از راه حلال از پدر یا والدین دیگری به دنیا بیاورد فرض محال و مستلزم تناقض است. چون فرض پیدایش یک معلول از غیرعلّت خودش به این معناست که چیزی که علّت این معلول نیست علّت این معلول باشد. یعنی یک چیز ، هم علّت این معلول خاصّ باشد و هم علّت آن نباشد که این تناقضی آشکار می باشد که ذاتاً محال است. افراد نا آشنا با تفکّر فلسفی و غیر ورزیده در امور عقلی ناب ، خیلی راحت می توانند فرض کنند که شخص الف که فرزند آقای ب و خانم ج می باشد از آقای ش و خانم س به دنیا بیاید ؛ در حالی که افراد ورزیده در تفکّرات عقلی و آشنا به قانون عمیق علّیّت واقفند که چنین پنداری باطل بوده ذاتاً محال است ؛ چون منجر به تناقض می شود. اگر ب و ج علّت الف هستند پس ش و س علّت الف نیستند ؛ حال اگر فرض کنیم که ش و س علّت الف هستند به این معنا خواهد بود که س و ش هم علّت الف هستند هم علّت الف نیستند که تناقض بودن این پندار واضح است.

ب. خدا چه چیزی می آفریند؟

باید توجّه داشت که خدا کسی را حرمزاده یا حلال زاده نمی کند ؛ خدا فقط به هر موجودی که امکان وجود داشته باشد وجود را افاضه می کند. کار خدا تنها و تنها وجود دادن است ؛ همانگونه که کار خورشید نور دادن است. نور خورشید وقتی از شیشه ی قرمز عبور می نماید قرمز می شود و هنگامی که از شیشه ی آبی عبور می کند آبی می شود. در این مثال ، اصل نور آبی و قرمز (نور بودن آنها ) هر دو کار خورشید است و شیشه به هیچ وجه ایجاد نور نمی کند ؛ ولی آبی و قرمز شدن آن نور ، منتسب به شیشه است نه خورشید. نور سفید خورشید یک نور تمام و کمال است که همه ی نورها را در خود دارد ، ولی شیشه ی قرمز و آبی تنها بخشی از آن را از خود عبور می دهند. به همین نحو کار خدا هم تنها وجود دادن است ؛ وقتی تخمک زن و اسپرم مرد به هم رسیدند خدا وجود بشری را افاضه می کند چه آن تخمک و اسپرم از راه حرام گرد هم آمده باشند یا از راه حلال. وجود دهنده در هر دو فرض ، فقط و فقط وجود دهنده است و آنچه عنوان حرامزاده و حلال زاده بودن را موجب می شود والدین هستند نه خدا که وجود دهنده است. همینطور وقتی کسی دیگری را بی دلیل می کشد ، میراننده خداست کما اینکه اگر همان فرد کشنده ، همان شخص کشته شده را از باب قصاص می کشت باز میراننده خدا بود ؛ یعنی نسبت هر دو کار برای خدا یکسان است ؛ امّا در فرض اوّل ، شخص کشنده ، قاتل نامیده و در فرض دوم قصاص کننده گفته می شود ولی هیچکدام از این عناوین به خدا نسبت داده نمی شوند و خدا در هر دو فرض ، فقط میراننده و قبض کننده ی روح است. کما اینکه وقتی فرزندی به دنیا می آید ، مرد ، پدر می شود و زن مادر ؛ امّا خدا نه پدر است و نه مادر بلکه خدا تنها خالق (وجود دهنده) است. همچنین مادر ، فرزند را می زاید ولی کار خدا زاییدن نیست بلکه تنها وجود دادن است. لذا خدا نه کسی را حرامزاده می کند نه حلال زاده ، نه مسلمان زاده می کند و نه کافر زاده ؛ بلکه هر چه امکان وجود داشته باشد خدا به او وجود می دهد و وجود دادن در هر حال خیر و خوب است اگر چه آن وجود نسبت به امثال خود ضعیف باشد.

اگر بنا بود که خدا به قابلیّتهای ضعیف وجود ندهد در آن صورت این امر منحصر در زنازاده نمی شد بلکه هیچ جمادی وجود نمی یافت ؛ چون هر جمادی ضعیفتر از گیاهان است. همچنین گیاه نیز نباید تحقّق می یافت چون ضعیفتر از حیوان است ؛ حیوان نیز نباید وجود می یافت چون پایین تر از انسان است. همچنین جز رسول اکرم (ص) هیچ انسان دیگری نباید خلق می شد چون رتبه ی وجودی هیچ موجودی به پای رتبه ی وجودی آن قلّه نشین عالم هستی نمی رسد.

اینکه انگاشته می شود پایین بودن رتبه ی وجودی زنازاده نوعی ظلم در حقّ آنان است مبتنی بر این پندار مشهور ولی نادرست است که خدا همه را برابر آفریده است. لذا پرسیده می شود: چرا خدا این افراد را در رتبه ی پایین تری آفرید؟! در حالی که اصل این پندار مخدوش است و موجودات در اصل خلقتشان برابر آفریده نمی شوند ؛ بلی فیض خدا بر همگان یکسان می تابد همانگونه که آفتاب بر موجودات واقع در یک محوّطه ، یکنواخت می تابد ، امّا فیض یابی و فیض گیری موجودات یکسان نیست ، بلکه هر موجودی به اندازه ی خود فیض می گیرد. برخی موجودات فیض وجود را تنها در حدّ جمادی می گیرند ، برخی دیگر در حدّ نباتی و برخی در حدّ حیوانی و عدّه ای نیز در حدّ انسانی. البته هر کدام از این طیفها نیز در درون خود شدّتهای متفاوتی از وجود را دریافت می کنند لذا انسانها و حیوانات و گیاهان نیز رتبه های مختلفی دارند. در این میان افراد زنازاده نیز رتبه های خاصّی را به خود اختصاص می دهند که پایین تر از حدّ حلال زاده هاست ؛ کما اینکه افراد عقب مانده ی عقلی و فاقد عقل نیز بنا به قانون علّیّت و تحت تأثیر عوامل گوناگون ، فیض وجودی کمتری دریافت نموده اند. لذا اگر پایین بودن رتبه ی وجودی زنازاده ظلم تلقی شود در آن صورت حیوانات و گیاهان و جمادات نیز باید مظلوم تلقّی شوند ؛ چون پایین بودن رتبه ی وجودی آنها نیز دقیقاً نتیجه ی قانون عمومی علّیّت است. بلکه جز رسول اکرم (ص) ، همه ی مخلوقات باید مظلوم تلقّی شوند چون همگان نسبت به او در رتبه ی وجودی پایین تری هستند ، حتّی انبیاء (ع) نیز در مقایسه با آن حضرت ناقصترند. امّا هیچگاه نمی توان چنین حکمی را پذیرا شده این مخلوقات را مظلوم نامید ، چرا که اگر خدا می خواست همه را در رتبه ی وجودی نبی اکرم (ص) خلق نماید ، در آن صورت جز یک موجود خلق نمی شد ؛ که آن هم وجود اقدس خلیفة الله اعظم حضرت رسول اکرم (ص) است. چون اگر همه در رتبه ی او بودند همه یکی می شدند نه چند تا ؛ چرا که هر مرتبه از وجود تنها اختصاص به یک مخلوق دارد و هیچ موجودی در عالم هم رتبه با موجود دیگر نیست ؛ و اگر ما دو انسان یا دو حیوان یا دو سنگ را هم رتبه می پنداریم ناشی از توهّم ما و نزدیکی بسیار نزدیک این موجودات به همدیگر است ؛ و الّا در سطوح عالی فلسفه ی صدرایی با براهین عقلی اثبات شده که هر مرتبه از وجود تنها و تنها برای یک موجود است. پس لازمه ی برابری همه ی موجودات ، خلقت یک مخلوق بود و بس . در این صورت جای این سوال بود که چرا خدا به دیگر موجودات که امکان وجود داشتند وجود نداد؟ لذا خدا هر چه را که امکان وجود دارد موجود می کند از ضعیفترین ذرّه ی گرفته تا اشرف مخلوقات ؛ و وجود در هر حال و در مرتبه خیر ، و عدم عین شرّ است و اگر برخی از موجودات شرّ نامیده می شوند در مقایسه با موجودات کاملتر از خودشان می باشد و الّا هر موجودی در ذات خود خیر است ؛ حتّی جهنّم نیز در ذات خود وجود بوده خیر است ولی در مقایسه با بهشت که مرتبه ی بالاتری از وجود است شرّ نامیده می شود.

ج. آیا زنازادگان مومن از اینکه در جایی پایینتر از بهشت حلال زادگان پاداش داده می شوند ، معذّب و ناراحت نخواهند بود؟

در حکمت و عرفان اثبات شده که ادراک و علم از سنخ وجود است لذا درک و معرفت هر موجودی متناسب با رتبه ی وجودی اوست و هیچ موجودی حقیقتاً قادر نیست برتر از حیطه ی وجودی خود را ادراک نماید. لذا اهل حکمت گفته اند آنچه افراد عادی از مقامات باطنی انبیاء و اهل بیت (ع) ادراک می کنند ، حقیقت وجودی خودشان است که آیینه ی وجود انسان کامل جلوه نموده است. لذا معصوم (ع) در روایات متعدّدی خبر دادند که حقیقت وجودشان از تیررس ادراک افراد عادی خارج است. « ... یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ . ـــــ چون کوهم که سیلها از من جاری است و پرندگان را بر بلندای من توان پرواز نیست.» (نهج البلاغة ، خطبه 3). همچنین فرمودند: ادراک هر کسی از خدا تنها به اندازه ی آن مرتبه از ظهور اسمائی حق تعالی است که خود آن شخص در حقیقت مظهر آن مرتبه از ظهور است.

بر این اساس ، آنکه در مرتبه ی پایین وجود است هیچگاه قادر نیست مرتبه ی بالاتر را به حقیقت ادراک نماید. لذا نه زنازاده ی مومن آرزوی بهشت حلال زاده های مومن را دارد و نه مومنان عادی آرزوی مقام مومنان برتر از خود را دارند و نه مومنان خاصّ در حسرت مقام انبیاء هستند و نه انبیاء تمنّای مقام چهارده معصوم را دارند. امّا اهل جهنّم آرزومند مقام زنازاده ی مومن و بلکه بهشت حیوانات هستند و البته برخی هم در حسرت بهشت معروفند ؛ چرا که اینان به آنچه اقتضای رتبه ی وجودی آنها بود نرسیده اند ؛ از اینرو در حسرت آن می سوزند ؛ امّا زنازاده ی مومنی که به اوج مرتبه ی وجودی خود رسیده خود را بهشت می بیند ؛ کما اینکه موجودات جهنّم که جزء عذابهای جهنّم می باشند هیچگاه تمنّای غیر جهنّم را نمی کنند ، چون رتبه ی وجودی آنها متناسب با جهنّم است. لذا جهنّم برای موذیّات جهنّم عین بهشت است. درلطیفه ی حکیمانه ای گفته اند: دو مگس تصادم نمودند ، یکی بی هوش شده در میان زباله ها افتاد ؛ چون به هوش آمد خیال کرد وارد بهشت شده ، لذا گفت: خدایا تو که با گناهکاری چون من چنین کرم کنی با اهل کرم چه ها کنی؟! از همین روست که برخی از اولیای الهی مراتب عادی بهشت را هم برای خود جهنّم یافته از آن به خدا پناهنده می شوند.

د. قاعده کلّی در قضاوت اخروی خداوند متعال

مطلب دیگر اینکه عنواینی چون پدر ، مادر ، فرزند ، احکام خاصّ همین دنیا می باشند و عناوینی چون حرامزاده و حلال زاده ، نه تنها احکام این دنیا بلکه احکام خاصّ انسان مکلّف هستند و در خارج از نظام تشریع معنا ندارند. لذا در آخرت نیز ، که دار تشریع و تکلیف نیست ، این عناوین برداشته می شوند و بر اساس این عناوین کسی مورد مؤاخذه قرار نمی گیرد. « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ ـ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ـ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی‏ جَهَنَّمَ خالِدُونَ. ــــــ پس آن‏گاه که در صور دمیده شود، دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد و از حال یکدیگر نمى‏پرسند. پس هر که میزان اعمالش سنگین باشد، آنها حقّاً رستگاران‏اند و هر که میزان اعمالش سبک باشد، آنان کسانى‏اند که به خویشتن زیان زده‏اند و همیشه در جهنم مى‏مانند.» ( مومنون : 101 ـ 103)

بنا بر این حرامزاده یا حلال زاده بودن و امثال آن برای خدا و قضاوت او معنی ندارند ؛ خدا در قضاوت اخروی خود ، تنها چیزی را که ملاک قرار می دهد حاصل دست خود افراد است نسبت به توان و رتبه ی وجودی آنها. لذا فرمود: « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت‏. ــــــ خداوند هیچ کس را، جز به اندازه ی توانایی وجودیش ، تکلیف نمى‏کند. (انسان،) هر کار(نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار(بدى) کند، به زیان خود کرده است‏ »(البقرة:286). در قضاوت اخروی خداوند متعال اصل کلّی و قاعده ی شک ناپذیر و محکم همان است که خداوند متعال در آیات 39 تا 41 سوره مبارکه النّجم بیان فرمود که: « أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ـ وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏ ـ وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‏ ـ ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى ــــــ که هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‏گیرد ؛ و اینکه براى انسان بهره‏اى جز سعى و کوشش او نیست ؛ و اینکه تلاش او به زودى دیده مى‏شود. سپس به او جزاى تامّ و تمام داده خواهد شد.»

طبق براهین قاطع عقلی شکی در این نیست که خداوند متعال عادل است و ظلم که امر عدمی و صفت نقص است به ساحت کمال مطلق او راه ندارد ؛ پس محال است کسی را به خاطر کاری که نکرده است مجازات کند ؛ لذا عذاب فقط در مقابل گناه اختیاری است و بس ؛ و در این حسابرسی خدا ذرّه ای در حقّ کسی اجحاف نمی کند. حساب خداوند علیم و خبیر در روز قیامت چنان دقیق است که تمام عوامل را در انجام عمل خوب و بد یک فرد در نظر می گیرد و هیچ عاملی را فروگذار نمی کند ؛ و تأثیر کارهای گذشتگان را تا هزاران نسل نیز محاسبه می کند ؛ و زمینه های بروز یک رفتار را از خود شخص تا حضرت آدم (ع) لحاظ می نماید و آنگاه قضاوت عادلانه می کند ؛ و البته فضل و رحمت او بر عدلش غالب است ؛ لذا از بسیاری از آنچه به ضرر بنده است چشم پوشی می کند و با بندگان به رحمت رفتار می نماید . بر این اساس مثلا اگر کسی هزار سال پیش کاری کرده است که الان باعث گمراهی یک عدّه شده است ؛ او در گناه اینها شریک است ؛ یا اگر کسی در اثر تأثیر اعمال دیگران ، به صورت ناخودآگاه گرایش بیشتری به گناه پیدا کرده است ؛ خداوند متعال به هنگام حسابرسی اثر این عامل را در نظر گرفته در مجازات او تخفیف می دهد.

بنا بر این ، اوّلاً خدا کسی را به خاطر زنازاده بودن مجازات نمی کند و ثانیاً اگر زنازاده بودن شخص ، در ارتکاب معاصی حقیقتاً نقش داشته باشد یقیناً خداوند عادل این تأثیر را در مجازات خود لحاظ می نماید ، « وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً ــــ و به قدر رشته ی شکاف هسته ی خرمایى به آنان ستم نمى‏شود.» (الإسراء:71)

امّا اینکه زنازاده وارد بهشت حلال زاده ها نمی شود ، همان گونه که پیشتر گفته شد ، به عنوان مجازات برای زنازاده نیست بلکه به خاطر پایین بودن رتبه ی وجودی او در نظام خلقت است ؛ همانگونه که وارد نشدن حیوانات در بهشت انسانها از باب مجازات نیست ؛ کما اینکه راه نداشتن مومنان در بهشت خاصّ انبیاء نیز از باب مجازات نمی باشد. اساساً جایگاه اخروی هر موجودی در عالم آخرت متناسب با رتبه ی وجودی خود اوست و فراتر از آن راه ندارد. لذا بعید نیست که حتّی بهشت جنّها نیز جدا از بهشت انسانها باشد ؛ چرا که رتبه ی وجودی این دو نوع نیز یکسان نیست.

تأثیر حرامزادگی در عمل اختیاری انسان.

شکّی در این نیست که حرامزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ی ارتکاب گناه نمی شود ؛ لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد ؛ کما اینکه طبق ادلّه ی نقلی جنّها و حیوانات نیز حاکم بر سرنوشت خویش می باشند ؛ و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم می شوند ؛ کما اینکه هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلال زاده و مسلمان زاده ای وارد بهشت می شود. پسر نوح از شریفترین نطفه ها پدید آمده بود ولی اهل جهنّم شد و در مقابل ، کافر زاده هایی بودند که از اولیاء الهی گردیدند. « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏. ـــــ زنده را از مرده خارج مى‏سازد، و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد؛ این است خداى شما ، پس چگونه از حقّ منحرف مى‏شوید؟! » (الأنعام:95) امام حسن عسکری (ع) در تفسیر آیه فرمودند: « یَعْنِی الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ وَ الْکَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِن». پس اگر زنازاده دارای اعتقاد درست و اهل عمل صالح باشد اجر خود را در بهشت مخصوص زنازادگان خواهد داشت که بهشتی است پایینتر از بهشت مومنان حلال زاده ؛ کما اینکه حیوانات و جنّها نیز بهشت مخصوص خود را دارند.

امّا اگر گفته شود که در برخی روایات گفته شده که دشمن اهل بیت نمی شود مگر ولدالزّنا و ولدالحیض ؛ و دشمن اهل بیت همواره در جهنّم می باشند ؛ پاسخ داده می شود که اوّلاً در روایات دیگری که در مباحث پیشین به آنها اشاره شد وارد شده که برخی از زنازاده ها ممکن است محبّ اهل بیت باشند ؛ که اگر چنین شدند بهشت خاصّ خود را خواهند داشت. لذا روایاتی که می گویند ولدالزّنا دشمن اهل بیت می شود ظاهراً حکمی غالبی را بیان می کنند نه حکمی کلّی را ؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت می شود نه همیشه. ثانیاً اکثر روایات که می گویند دشمن اهل بیت نمی شود مگر ولدالزّنا و ... ؛ نمی گویند ولدالزّنا وارد جهنّم می شود بلکه می گویند وارد بهشت نمی شود ؛ یعنی وارد بهشت خاصّ مومنان حلال زاده نمی شوند. ثالثاً در برخی موارد مراد از ولدالزّنا و ولدالحیض ممکن است غیر از معنی عرفی آنها باشد. طبق روایات ، علی (ع) پدر امّت اسلام است ؛ لذا هر کس منکر ولایت و پدری او بر خود باشد او پدری نامشروع را برای خود برگزیده است لذا از این حیث ولدالزّنا است و هر که ولایت او را پذیرفته و در کنار آن ولایت غیر او را هم ـ از غیر معصومین ــ پذیرفته است ، او از این جهت ولدالحیض است ؛ چون نطفه ی ولدالحیض مرکّب از اسپرم پدر و خون حیض است. امیر المومنین (ع) فرمودند:«... اى اصبغ ، روزى رسول خدا (ص) مرا فرا خواند و فرمود: اى على به مسجد من برو ، سپس بر منبر بالا مى‏روى و مردم را سوى خود فرا مى‏خوانى، پس حمد و ثناى خدای ـ عزّ و جلّ ـ بجاى مى‏آورى و درود فراوان بر من مى‏فرستى ، آنگاه مى‏گویى: اى مردم، من فرستاده ی رسول خدا به سوى شما هستم، و ایشان به شما مى‏فرماید: «آگاه باشید، لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل خداوند و لعنت من بر هر کس که خود را به غیر پدر خودش منتسب کند ، یا خود را از آنِ غیر صاحبان خود بداند ، یا مزد کارگرى را کم گذارد و به او ستم روا دارد». من به مسجد آن حضرت رفتم، حمد و ثناى الهى بجاى آوردم و درود فراوانى بر رسول خدا (ص) فرستادم، سپس گفتم: «اى مردم من فرستاده رسول خدا (ص) به سوى شما هستم، و ایشان به شما مى‏فرماید: آگاه باشید لعنت خدا و لعنت‏ فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل خدا و لعنت من بر هر کس که خود را به غیر پدر خودش منتسب کند، یا خود را از آنِ غیر صاحبان خود بداند، یا مزد مزدبرى را کم گذارد.» پس هیچ یک از مردم سخنى نگفت جز عمر بن خطّاب که گفت: اى ابا الحسن پیام را رساندى ولى سخنى سربسته و بدون شرح و تفسیر آوردى، گفتم: به رسول خدا (ص) مى‏گویم. پس خدمت پیامبر (ص) بازگشتم و داستان را به آن حضرت گزارش دادم. فرمود: به مسجدم باز گرد، و بر منبر رو و حمد و ثناى الهى بجاى آر و بر من درود فرست، سپس بگو: اى مردم ما چیزى براى شما نیاوریم جز اینکه تأویل و تفسیر آن را به نزد خود داریم. آگاه باشید ، منم پدر شما ، آگاه باشید منم مولا و صاحب اختیار شما ، آگاه باشید منم اجیر و مزدبر شما.» ( أمالی المفید ،ص353 ،المجلس الثانی و الأربعون‏ )

در مورد سوالات احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید

برچسب ها: فرزندان نامشروع   




موضوع مطلب :

دوشنبه 92 آذر 4 :: 7:13 عصر